چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند!
مجموعه تلویزیونی «افسانه جومونگ» پس از پخش طولانی مدت از سیما، استقبال مردم و حواشی فراوان، بالاخره تمام شد. اما به نظر می رسد این پایان، باید آغازی برای مسئولان و اهالی فرهنگ و رسانه در کشورمان باشد.
برای ما جومونگ هم یک درس عبرت و هم یک زنگ خطر بود.
هر چند عده ای دست به تفاسیر اغراق آمیز زدند و حتی کار به جایی رسید که این سریال افسانه ای را صهیونیستی خواندند، یا عده ای دیگر با رویکردی روشنفکرانه آن را تحقیر کردند و بهانه ای برای به رخ کشیدن طبع بلند و فرهیخته خود و سلیقه به زعم آنها پایین مخاطب ایران یافتند. حتی اگر چنین برخوردهایی را هم قبول نداشته باشیم، واقعیت این است که جومونگ و امواج و حواشی آن را باید جدی بگیریم. ولی به جای برخوردهایی که ذکر کردم بهتر است با تعمق و تأمل بیشتر به آن پرداخت. به خصوص که این اولین بار نیست که آثار شرقی، رسانه ملی ما را فتح می کنند و می توان لیست بلندبالایی شامل اسامی چون «سال های دور از خانه»، «جواهری در قصر» و... را تهیه کرد. احتمالا آخرین بار نیز نخواهد بود.
درباره نظرات دوستان اندیشمند که معتقدند جومونگ صهیونیستی است، باید گفت که البته نمی توان منکر برخی شباهات بین ماجراهای داستان این سریال و برخی روایات توراتی و یهودی شد. این کار طبیعی است و وجود اشتراک جومونگ با افسانه های صهیونیستی نتیجه جریان اشاعه و تبادل فرهنگی بین اقوام و ملل است. اما «افسانه جومونگ» بخشی از تاریخ کشور کره (جنوبی) را روایت می کند؛ شخصیت محوری آن، مردی به نام جومونگ، پایه گذاری سلسله گوگوریو است. این سلسله در دهه چهارم قبل از میلاد مسیح بر آن کشور حکومت می کرد.
داستان مربوط به زمانی می شود که امپراتوری چین کشور کره را فتح و پادشاه آن را سرنگون کرده است.
تا اینکه جومونگ ظهور می کند و با قهرمانی هایش، کره را به کره ای ها برمی گرداند.
داستان مجموعه تلویزیونی «افسانه جومونگ» را چانگ هنگ و چوی وان کیو به طور مشترک نوشته اند و کارگردانی آن را لی جو به عهده داشت.
این سریال سال 2005 میلادی ساخته و در سال 2006 و 2007 از تلویزیون کره پخش شد.
اما آنچه باعث شده تا جومونگ را یک زنگ خطر برای خود بدانیم این است که کشور ما با این همه غنا و سرمایه فرهنگی و توانمندی سینمایی، واردکننده یک اثر فرهنگی ایدئولوژیک از کشوری چون کره جنوبی شده است. یعنی آنها توانسته اند با آمیختن مفاهم و روایت های مختلف - از جمله بهره گیری از روایات صهیونیستی - و برخی زمینه های تاریخی، برای خودشان اسطوره سازی نمایند، به عبارتی کار کره ای ها در افسانه جومونگ، بازنمایی تاریخ نیست، بلکه بازسازی تاریخ به گونه ای است که همه آدم ها در هر کجای دنیا و با هر فرهنگی آن را بپذیرند.
کره ای ها مثل ما تاریخ و فرهنگ عظیم و پرافتخار ندارند، اما با استفاده از امکانی به نام تصویر و افسانه سازی، خلأهای هویتی و تاریخی خود را پر می کنند. با این کارشان، هم خود را به دنیا بهتر معرفی می کنند و هم باعث می شوند که نسل های آینده به خود و تاریخشان افتخار کنند. چون کره ای ها هم دریافته اند که در نظام جهانی و شرایطی که عده ای می خواهند دنیا را به زور تبدیل به یک دهکده نمایند و خود کدخدای آن باشند، عدم توجه به تاریخ، فرهنگ و هویت خطرناک خواهد بود. تفاوت ما با آن ها این است که آن ها برای تاریخ سازی به افسانه متوسل شده اند- به قول حافظ «چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند»- اما کشور ما نیاز به این گونه افسانه سازی ها ندارد.
این باید برای برنامه سازان کشور، نیز یک درس عبرت شود. چون تاریخ و فرهنگ ما دارای داستان هایی شیرین تر و پرفراز و نشیب تر از امثال جومونگ است و چنانچه به آن ها مراجعه و درباره شان فیلم و سریال بسازیم، قطعا موفق خواهند بود. یک نمونه اش، «یوسف پیامبر» است.
این سریال با این که نقاط ضعفی هم داشت، اما به خاطر توجه به قصه گویی، ارائه مفاهیم عام انسانی و اخلاقی و رجوع به متون دینی و آسمانی، توانست تبدیل به یکی از پربیننده ترین برنامه های تلویزیون، از ابتدای ورود این جعبه جادویی به ایران تاکنون شود. به همین دلائل نیز توانسته، یک سفیر شایسته برای کشورمان در سایر ملل باشد.
حال حساب کنید اگر بتوانیم حداقل سالی یک «یوسف پیامبر» تولید کنیم، چه خواهد شد.
درباره تحقیر ذائقه ایرانی از سوی عده ای هم باید گفت استقبال از افسانه جومونگ فارغ از این که سلیقه عامه مردم در جامعه ما در چه سطحی قرار دارد، طبیعی است. درباره چرایی جذب مخاطب جومونگ، عوامل مختلفی را می توان برشمرد. اما یکی از این عوامل مهم، تکیه فیلم بر داستانی است که درست نوشته شده است. یعنی داستان آن ساده و سرراست است و فاقد پیچیدگی و فراز و نشیب های خاص و شبه هنری است. به طور کلی، انسان ذاتا به قصه علاقه مند است. هر چه عنصر قصه و درام، در یک روایت پررنگ تر باشد، در جذب مخاطب موفق تر است.
جومونگ از این نظر یک نمونه است. چون در داستان این سریال، تمام عواملی که کشش لازم را ایجاد می کند، رعایت شده است؛ سهل و روان است، تعلیق دارد، شخصیت پردازی در آن انجام شده است. دارای قهرمان و ضدقهرمان است.
کنش ها و واکنش های آدم های فیلم با روحیه و کیفیت روانی همه انسان ها هماهنگ است و... وجود ماجراهای رمانتیک و عاشقانه و همچنین اکشن و زد و خورد، آن هم بین دو قطب خیر و شر قصه، مزید بر علت شده است.
البته، این نکات، دلیل بر این نیست که افسانه جومونگ، از نظر ساختاری یک کار کامل ارزیابی می شود. نه! جومونگ یک سریال طولانی است و خلق این همه قسمت برای آن بی معنی است و تنها اهداف تجاری و مادی، انگیزه این افزایش شناخته می شود. آدم ها در این سریال سیاه و سفید هستند. عده ای خوبند و عده ای بد. در نبردهایشان نیز همیشه این مسئله وجود دارد؛ صحنه های جنگی سریال تکراری است و معمولا این خوب ها هستند که پیروز می شوند.
علاوه بر این ضعف های ساختاری، افسانه جومونگ، از یک محتوا و ارزش درونمایه ای خاص و منحصر به فرد بی بهره است و تماشاگر خود را با تجربه ای تازه از زندگی آشنا نمی کند. چون اتفاقات آن بسیار سطحی و دم دستی هستند.
عوام الناس از تماشا یا شنیدن داستان های پیچیده که نیازمند تمرکز، دقت و تجزیه و تحلیل است، روی گردان هستند.
برعکس، گرایش زیادی به این نوع از داستان ها که هم ساده و همه فهم هستند و هم جذاب دارند. البته این یک نقطه ضعف برای عوام محسوب نمی شود. اما اگر یک اثری هنری، ادبی یا سینمایی، صرفا بخواهد به این نوع ویژگی ها محدود شود، راه به خطا برده است. البته مجموعه هایی مثل «افسانه جومونگ» برای کشور مبدأ که در این مورد کره جنوبی است، مثبت ارزیابی می شود. چون آن ها به وسیله چنین سریال هایی می توانند تاریخ و فرهنگ خود را به دنیا معرفی کنند.
علاوه بر آن، چنین آثاری، زمینه ساز فعالیت شرکت های اقتصادی هستند که سفر بازیگر نقش جومونگ به ایران در قالب یک برنامه تبلیغاتی تجاری، بخشی از این زمینه سازی است.
نگارش:آرش فهیم