به نام خدا
کمال الدین بنایی:
یوسف صفتان اهل پرهیز کجا
شیرین منشان شهوت انگیز کجا
با بو الهوسان نسبت عشاق مکن
یعقوب کجا، خسرو پرویز کجا
رفیق اصفهانی:
هر سو گذری جلوه گر ای غیرت ماه
سازی دل و دین خراب از طرز نگاه
یک غمزه و آن همه بلای دل و دین
لا حول و لا قوة الا بالله
ابو عبدالله رودکی سمرقندی:
رویت دریای حسن و لعلت مرجان
زلفت عنبر، صدف دهان، در دندان
ابرو کشتی و چین پیشانی موج
گرداب بلا غبغب و چشمت طوفان
بهاء الدین محمد عاملی(شیخ بهایی):
گفتیم مگر که اولیائیم نه ئیم
یا صوفی صفه ی صفائیم نه ئیم
آراسته ظاهریم و باطن نه چنان
القصه چنان که می نمائیم نه ئیم
ابوالعطا کمال الدین محمود(خواجو )کرمانی:
گفتم: مستی؟گفت: که آری به خدا
گفتم: بگذر، گفت که بگذار مرا
گفتم: بازآ، گفت: کزینها بازآ
گفتم: رفتم،گفت:دگر باز میا
حسین بیضائی(پرتو):
گویند فلان آدم خوبیست که هر گز
در زندگی از بهر کس آزار ندارد
تکلیف بشر خدمت نوع است و گرنه
سنک سر ره هم به کسی کار ندارد
شیخ ابوسعید ابوالخیر
ای دلبر عیسی نفس ترسایی
خواهم که به پیش بنده بی ترس آیی
گه اشک ز دیده ی ترم خشک کنی
گه بر لب خشک من لب تر سایی
دکترحسین صفره (صفای کرمانشاهی)
از پرده در آیی که ببینم رویت
یا پرده بیفکنم بیایم سویت؟!
صد جان نه، هزار جان شیرینم را
ای جان جهان دهم به تاری مویت
از همو
سرشار ز لطف جاودانی هستی
تندیس صفا و مهربانی هستی
در گوش دلم ندای «یا حَیّ» داری
گویا تو سروش آسمانی هستی
(خرداد 1391)