در کتاب المستطرف آمده است که معاویه روزی به جاریة پسر قدامة گفت:
« ما کان أهونَک على قوْمک إذْ سمّوک جاریة!» چقدر برای طایفه ات بی ارزش بوده ای که نام ترا " جاریة " ( کنیز) گذاشته اند!
جاریه در جواب گفت: « ما کان أهونک على قومک إذ سمّوْک مُعاویَة و هی الأنْثى من الکلاب!» تو نیز چقدر برای قومت بی ارزش بوده ای که نام ترا معاویه گذاشته اند که به معنای مادّه سگ است.
معاویه گفت: « اسکتْ لا أمّ لک» ساکت باش بی مادر!
جاریه گفت: « أمّ لی ولدتْنی » مادری دارم که مرا به دنیا آورده است.
آنگاه در ادامه گفت: به خدا سوگند دلهایی که با آن ترا دشمن می داریم هنوز در میان سینه ها ی ما و شمشیرهایی که بدان با تو پیکار کردیم در دستمان است...
معاویه گفت:« لا أکثر الله فی النّاس مثلک یا جاریة» خدا مانند ترا در میان مردم زیاد نگرداند!
جاریه گفت: « قُلْ معْروفاً فإنّ شرّ الدّعاء مُحیطٌ بأهْله.» سخن خیر بگو زیرا دعای شرّ به صاحبش احاطه دارد. ( المستطرف فی کل فن مستظرف ـ الأبشیهی، ج :1،ص: 134)