سقوط جزیره ثبات آمریکا به دست هیئتی ها
آنچه نهضت امام خمینی رحمهالله را در حد فاصل سالهای 1342 تا 1357 زنده نگه داشت؛ عزاداریهای محرم و صفر بود. دو تن از فروزانترین روشناییبخشان فضای سیاسی ایران در سالهای اختناق پس از تبعید امام خمینی رحمهالله، حضرات آیات شهیدان سعیدی و غفاری بودند. این دو شهید اوج افشاگریهای خود را در ایام محرم و صفر قرار میدادند و از فرصت عزاداری برای برادریابی بهره میگرفتند
اسدالله بادامچیان درباره رشته اتصال این مبارزات گفته است: «این بحثی که شما در اسناد ساواک میبینید که نوشته آیتالله سعیدی دارد یک هیئت راه میاندازد، دنباله همان بحثهای جدی بود که بعد از یکی از مراسم عزاداری داشتیم. شهید سعیدی میگفت باید همان هیئتهای ده نفره امام خمینی را فعالتر کنیم... ژنرال هایزر و دیگران در کتاب خاطراتشان نوشتهاند که گروهها و شبکههایی هستند که بزرگترین جنگهای روانی را علیه ما به راه میاندازند، ولی ما نمیدانیم اینها چه کسانی هستند. به هرحال با دستگیری و شهادت ایشان موضوع مورد بحث ما نیز متوقف شد.»
این ارتباط متقابل مبارزان با علما تا آنجا ادامه یافت که هسته اصلی مبارزات در سالهای 56 و 57 با مشارکت چهرههای شاخص مبارز و روحانیت شکل گرفت. جرقه این تشکیلات با درج مقالهای در روزنامهی اطلاعات و توهین به امام خمینی رحمهالله در 27 محرم برابر با 17 دی ماه 1356 آغاز شد. دو روز بعد در حالی که ماه محرم هنوز به پایان نرسیده بود، تظاهرات طلاب و مردم در قم به خاک و خون کشیده شد. رژیم شاه با توجه به تجربه 15خرداد تصور میکرد که اینبار نیز با سرکوب تظاهرات مردم میتواند موج اعتراضات را فروبنشاند؛ غافل از آنکه ملت ایران با الهام از فرهنگ عاشورا، دست از مبارزه برنداشته و با تکیه بر تجربیات قبل، حرکت جدیدی را برای سرنگونی رژیم وابسته به بیگانگان آغاز کرده بود. امام خمینی رحمهالله طی پیامی، قیام 29 محرم (19 دی) در قم را ادامه قیام 15خرداد 1342 دانسته و اقدام رژیم را محکوم نمودند.
پس از آن بود که مردم مبارز ایران با استفاده از سنت دینی برپایی اربعین که خود بخشی از شعائر حسینی است، قیام مردم قم را به تبریز، یزد، کرمان و سراسر ایران گسترش دادند و بدین ترتیب سال سرنوشتساز 1357 فرارسید. عید نوروز سال 1357 که مصادف بود با چهلم شهدای تبریز، عزای عمومی اعلام شد و پس از آن بود که روند اعتراضات تا روز عاشورای همان سال روندی صعودی را طی نمود.
این نهضت حسینی، تماشاچی ندارد
محرم سال 1357 برای رژیم شاه یک کابوس وحشتناک بود. شخصیت امام خمینی رحمهالله برای مردم، امامحسین علیهالسلام را تداعی میکرد و شخصیت شاه، یزید را. مردم در ضمن شعارهای خود خطاب به کسانی که هنوز در حاشیه خیابانها انقلاب را تنها تماشا میکردند شعار میدادند: «این نهضت حسینی، تماشاچی ندارد». شعاری که باعث میشد هر روز بر خیل تظاهرکنندگان افزوده شود.
فلسفه مبارزه با پهلوی از دیدگاه امام
امام خمینی رحمهالله در سخنرانی روز اول محرم در نوفللوشاتو با اشاره به فلسفه قیام امام حسین علیهالسلام و مسئولیت مردم ایران در این مقطع فرمودند: «همانطوری که سیدالشهدا، به تکلیف شرعی الهی میخواست عمل بکند، غلبه [هم] میکرد، تکلیف شرعیش را عمل کرده [بود]، مغلوب هم میشد، تکلیف شرعیش را عمل کرده [بود]. قضیه، تکلیف است؛ قضیه این است که مقابل یک نفری که دارد همه حیثیات اسلام و مسلمین را میبرد و سلطه پیدا کرده است بر مقدرات مسلمین و سلطه میدهد کفار را بر بلاد مسلمین، ارتش ایران را به دست مستشارهای آمریکایی میسپارد، مخازن ایران را به جیب این و آن میکند، فرهنگ ایران را ضایع کرده... یک همچو آدمی که بر مسندی نشسته است، این استنکار لازم دارد. یعنی بر همه مردم لازم است که این را به او بگوید که بیا پایین از این مسند؛ همه مکلف هستند.» پس از این سخنرانی، روزشماری برای راهپیمایی بزرگ روز عاشورا آغاز شد.
راهپیمایی روز عاشورا در مرکز مبارزات تصمیمگیری قرار گرفت و مورد تأیید امام امت قرار گرفت. احمد بهاریفرد -از همراهان شهید عراقی در پاریس- در اینباره میگوید: «امام به شهید عراقی فرموده بودند که برنامه راهپیمایی تاسوعا و عاشورا را درست کنید و دومرتبه برگردید به پاریس. از پاریس به تهران آمد و راهپیمایی تاسوعا و عاشورا را راه انداخت. شهید عراقی از شب قبلش برنامهها را ردیف کرد. در منزل شهید عراقی برای همان راهپیمایی جلسهای بود. آقای عسگراولادی و آقای توکلیبینا و خیلی از آقایان بودند. ما در هیئت ثامنالائمه بودیم و عکس امام را در آنجا چاپ کرده بودیم. صحبت شد که در روز راهپیمایی، هر گروه و دستهای عکس شهید خودش را میآورد. ما میخواهیم عکسی بیاوریم که در تمام راهپیمایی از آن استفاده شود و وحدت رویه باشد. آن روزها هر کسی عکس شهید خودش را میآورد. البته عکس آقایان علما و همینطور عکس دکتر شریعتی را هم میآوردند و این کار باعث میشد که وحدت کلمه نباشد. عکس [امام] را به شهید عراقی نشان دادم، انگار خدا دنیا را به او داد. پرسید: تو از این عکس داری؟ گفتم: بله، هزار تا داریم. آماده است. صبح کجا ببریم؟ شهید عراقی آدرسی داد که به آنجا ببریم. آقایان عسگراولادی، توکلیبینا، حاجی حیدری و همه کسانی که آنجا بودند خیلی خوشحال شدند.»
گروهکهایی که از دریای مردم جدا شدند
درباره محتوای شعارها، گروههای نهضت آزادی و ملیگرا و برخی چهرههای محافظهکار گفته بودند که در صورتی در راهپیمایی روز تاسوعا شرکت میکنند که شعار علیه سلطنت داده نشود. شهید محلاتی در اینباره در خاطرات خود گفته است: «یادم هست دکتر سحابی گفته بود که بهتر است به همان ترتیبی که اروپاییها اعتراض دارند، سکوت کنیم و هرچه میخواهیم بگوییم و خواستههایمان را روی پرده بنویسیم و برداریم و حرکت کنیم و این، اثرش در دنیا بیشتر است. نهضت آزادی هم اعلامیه داده بود که شعار مرگ بر شاه داده نشود. من خیلی عصبانی شدم و شب یادم هست که جلسه گذاشتیم. من تلفن کردم به همان ستاد برگزاری مراسم، به برادرانی که بالا بودند در نزدیکی حسینیه ارشاد... گفتیم که این نمیشود و فردا باید شعار مرگ بر شاه داده شود. افراد را جمع کردیم فرستادیم توی بخشهای مختلف، حتی از روحانیت مبارز، هرکداممان تقسیم میشدیم به یک منطقهای که شعارهای آن منطقه را کنترل و هدایت کنیم.»
فریاد میلیونی عزاداران: شاه باید برود
تظاهرات روز تاسوعا بهصورت مقدمهای برای تظاهرات گسترده و باشکوه روز عاشورا درآمد. روز عاشورا با آنکه عدهای از محافظهکاران، حاضر به اعلام راهپیمایی نشدند، اما جمعیت عظیمتر از روز تاسوعا شد. در آن روز، مردم به همان سیاق روز قبل در دستههای عزاداری از محلات و خیابانهای مختلف تهران به طرف مسیر میدان امامحسین ــ میدان آزادی به راه افتادند و سیل خروشان جمعیت در طول این مسیر و شعارهای کوبنده آنان، پاسخی شد برای سردمداران رژیم که «باید بروند»؛ موضوعی که در قطعنامه پایانی مراسم، میلیونها نفر با تکبیر خود بر آن صحه گذاشتند. شعارهای روز عاشورا داغتر از روز قبل بود و به قول قرهباغی اگر «روز تاسوعا فقط گروههایی در چند نقطه میخواستند شعار تند علیه اعلیحضرت بدهند» در روز عاشورا، همه مردم یکصدا شعار مرگ بر شاه را سردادند.
حضرت امامخمینی رحمهالله که با ارشادات خود و از طریق نمایندگان خویش در تهران که همان اعضای شورای انقلاب بودند، این تظاهرات را رهبری میکرد، در یک سخنرانی که به فاصله چند روز بعد ایراد کردند، حرکت مردم در روز عاشورا را نشانه پختگی و نیز عقلایی بودن نهضت اسلامی دانست که امت مسلمان از طریق آن به دنیا اعلام کردند میتوانند کنترل خود را به دست بگیرند: «روز نهم و دهم، تاسوعا و عاشورا، مردم اعلام کردند ما این شاه را نمیخواهیم. اهالی مملکت میخواهد مستقل باشد، سرنوشت اهالی دست خودش باشد.»
سفیر وقت انگلستان: خیابانها
مملو از جمعیت بود
آنتونی پارسونز، سفیر وقت انگلستان در ایران که اتاق محل کارش مشرف به مسیر تظاهرات بود، روایتی زنده و گویا از این واقعه ارائه میدهد: «راهپیمایی تاسوعا و عاشورا از نظر عظمت و انضباط و یکپارچگی، نمونه و بیسابقه بود. سفارت انگلیس که در مرکز تهران واقع شده، مشرف بر خیابان فردوسی است که یکی از راههای اصلی عبور راهپیمایان از جنوب شهر به طرف میدان شهیاد (آزادی) بود. هر دو روز از ساعت 9 صبح تا وقت ناهار من در پشت پنجره اتاق خود صفوف راهپیمایانی را که از خیابان فردوسی میگذشتند نظاره میکردم. در مدت سه تا چهار ساعت عرض این خیابان و پیادهروها مملو از جمعیتی بود که برای پیوستن به صفوف سایر راهپیمایان در حرکت بودند. سیل جمعیت تا آنجایی که چشم آدم کار میکرد موج میزد. این خیابان فقط یکی از مسیرهای راهپیمایی بود و من ارقام یک تا یکونیم میلیون را اغراقآمیز نمیدانم. بیشتر تظاهرکنندگان از کسبه و بازاریان و افراد طبقه متوسط بودند و بسیاری از آنان زنان و مردان خوشلباس و مرتب بودند. منظره آن را من هرگز فراموش نمیکنم و هنگامی که به سیل جمعیت نظاره میکردم، پیش خود میاندیشیدم که دولت با رفع ممنوعیت این راهپیمایی چه کار عاقلانهای کرده است. در خیابانها حتی یک سرباز یا پلیس هم دیده نمیشد ولی نظم جمعیت فوقالعاده بینظیر بود.»
غروب 20 آذر 1357، هنگامی که مراسم شام غریبان حسینی تدارک دیده میشد؛ فجر طلوع خورشید در 22 بهمن ماه حتی برای نظریهپردازان «جزیره ثبات» نیز آشکار شده بود. آنچنان که جیمی کارتر نیز در مصاحبهای رسمی نسبت به تداوم حکومت شاه ابراز تردید کرد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی رهبر معظم
انقلاب اسلامی
http://kayhan.ir/fa/news/28699/