به نام خدا
وقتی امت امام را یافت
در گرماگرم جنگ احد، زمانی که آتش جنگ میان مسلمانان و مشرکان مکه به شدت شعله ور شده بود و در موقعیتی که پس از پیشروی اولیه مسلمانان و فرار و عقب نشینی دشمن، به دلیل غنیمت طلبی و سرپیچی بعضی از مسلمانان، روند جنگ به ضرر مسلمانان عوض شده بود، ناگهان فریادی در میدان طنین انداخت که اعلام می داشت: «محمد کشته شد... من محمد را کشتم...»
صاحب صدا «عمروبن قمئه» بود، او لحظاتی پیش سنگی به سوی پیامبر پرتاب کرده بود که منجر به شکستن پیشانی و دندان و شکافتن لب پایین آن حضرت شده بود و در همان موقع که چند تن از مشرکان به همراه ابن قمئه برای کشتن پیامبر(ص) به سوی ایشان یورش بردند، مصعب بن عمیر پرچمدار سپاه اسلام جلوی حملات آنان را گرفت و تا پای جان و نائل شدن به شهادت از جان عزیز پیامبر اسلام(ص)، دفاع کرد. اما دشمن به تصور اینکه پیامبر را کشته است،
با صدای بلند این خبر را اعلام کرد تا سپاه مکه را امید مضاعف بخشد و روحیه مسلمانان را درهم بشکند و اراده آنان را برای ادامه نبرد متزلزل سازد. حربه دشمن گرفت و جمعی از مسلمانان که اکثریت را تشکیل می دادند، دست از جنگ کشیده و یا به حالت تسلیم شمشیرها را انداخته و خود بر زمین نشستند و یا از مهلکه نبرد گریختند با این نیت که خود را به عبدالله بن ابی سرکرده گروه منافقین در مدینه برسانند شاید او راضی شود و بتواند از سران مکه برای آنان امان بگیرد! و البته در این میان اقلیتی هم چون علی بن ابیطالب(ع)، انس بن نصر، ابودجانه، طلحه و... بودند که بدون توجه به سخن و فعالیت دشمن، سلاح از کف نیانداخته و پایداری کرده و در برابر حملات دشمن جری شده، سخت استقامت کردند و... به زودی نیز روشن شد که پیامبر(ص) زنده است و خبر اشتباه بوده و جنگ احد با درس عبرت های فراوانی برای مسلمانان و بدون تحقق هیچ هدفی برای مشرکان مکه به پایان رسید.
پس از پایان این جنگ بود که خداوند متعال با نزول آیاتی به مسلمانان که سخت از نظر روحی ضربه خوردند، یادآور شد که آنچه شما را در بدر با آن عده و عده کم بر دشمن پرشمار و مجهز پیروز کرد، ایمان و جهاد خالصانه در راه خدا بود و اگر صبر کنید و راه تقوی پیش بگیرید، باز هم خدا شما را مدد خواهد کرد و... آنگاه با این آیه هشدار دهنده به آنان تذکر داد که: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم»، (محمد فقط فرستاده خدا بود و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند، آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به عقب برمی گردید؟) یعنی با مرگ پیامبر(ص) شما اسلام را رها کرده و به دوران کفر و جاهلیت و قبیله گرایی بازگشت خواهید کرد.
آیاتی که با توجه به آنچه در احد اتفاق افتاده و از بعضی از مسلمانان سر زده بود، و هفت سال قبل از رحلت پیامبر(ص) نازل شده بود تا به مسلمانان هشدار دهد که اسلام قائم به فرد، حتی فردی مثل محمد(ص) نیست و با مرگ وی دین خدا به حیات خود ادامه می دهد و کسی که خود را مؤمن به آیین او و معتقد به پیام او می داند، باید پس از او نیز بر ایمان خود استوار بماند و راهش را ادامه دهد و به هیچ بهانه ای به گذشته برنگردد و... که این بازگشت علی رغم ضررهای فراوان برای آنان، هیچ ضرری به خدا نمی زند.
متاسفانه هفت سال بعد، وقتی در 82صفر سال یازدهم هجرت، پیامبر اکرم(ص) چشم از جهان فرو بست، امت بدون توجه به توصیه های اکید رسول خدا(ص) و غفلت از تذکرات کتاب آسمانی، راه سران قوم را در پیش گرفته و به قبیله گرایی رجعت کرده و به نیت بالارفتن از کرسی های قدرت و کسب امتیازات بیشتر اتحاد و برادری دوران پیامبر(ص) را به تحزب و فرقه گرایی تبدیل و... پاک فراموش کردند که اتمام و اکمال دین و نعمت خداوندی در آن چیزی و در نزد آن کسی است که پیامبر در طول حیات خود بارها، و به ویژه در آخرین ماه های حیات، به صراحت اعلام داشته بود و... امت اسلام به هر دلیل، هشدار قرآن و خطر «بازگشت به عقب» (انقلبتم علی اعقابکم) را جدی نگرفت و دوران طولانی را در بهت و حیرت گذراند که خود داستانی غم انگیز و پرماجرا دارد.
انقلاب اسلامی ایران، بازگشت مردم مسلمان ایران به اصول، برای نجات و رسیدن به عزت بود. آنان راه نجات را در جمع شدن زیر پرچم امامت و ولایت دیدند. امام خود را پیدا کردند و به دنبال او فداکارانه به راه افتاده و با پیروزی های پی درپی در عرصه ها و جبهه های مختلف الهام بخش جهان اسلام شدند. اینک بیداری اسلامی واقعیتی غیرقابل انکار در جهان و روزگار ماست. نهضت بازگشت به خویشتن و احیاء فرهنگ قرآنی در حال نضج و پیشرفت شتابان است. و این واقعیت همانقدر که به مسلمانان روحیه و امید و عزت می بخشد، دشمنان بشریت و ستمکاران عالم را سخت به وحشت انداخته و هراسناک ساخته، چنانکه آنان سال هاست به مقابله جدی و دیوانه وار با این نهضت حیات بخش مشغولند. قدرت های سلطه گر و متجاوز به حریم و حقوق انسانی، امروز اسلام را بزرگترین خطر و تهدید برای منافع نامشروع و تداوم سلطه گری خود می دانند. آنان دیگر باکمونیسم و مارکسیسم و... که روزگاری آنها را دشمن شماره یک خود می پنداشتند، اما با گذشت زمان بی خاصیت تر و کم رنگ تر و خنثی تر شدند، کاری ندارند، بلکه اسلام ناب را حریف اصلی خود به حساب می آورند. و این بیش از هرچیز بیانگرزنده بودن مکتبی است که پیامبراسلام(ص) هزار و چهارصد واندی پیش بنیانگذاری کرد، و علی رغم فقدان او و مطابق آموزه های قرآنی، به دلیل فطری و عقلانی و الهی بودن آن، همچنان می تواند، روح کرامت و عزت را در انسان ها زنده کند و مستکبران را به وحشت اندازد.
و این است که می بینیم دشمنان با درک این معنی، ابوجهل وار و با اتخاذ بدترین شیوه ها و پیچیده ترین ترفندها به مصاف اسلام آمده و درعرصه های مختلف و با ابزار گوناگون، تمام توان خود را به کار گرفته اند تا حرکت بیداری اسلامی را متوقف و مسلمانان به پاخاسته را به عقب نشینی از اهداف خود و آنان را به تسلیم و بازگشت به گذشته، وادارسازند. جنایات اسرائیل در غزه، انتشار مجدد کاریکاتورهای موهن در روزنامه های برخی کشورهای غربی و تولید فیلم های ضداسلامی، خط و نشان کشیدن شورای امنیت علیه ایران، و... هرچند که هر کدام در گوشه ای از جغرافیا اتفاق می افتند، اما به قول رهبربزرگوار انقلاب «این تصادف و اتفاق نیست که همزمان با این جنایت های نظامی ]در غزه[ ، در گوشه دیگری از جغرافیای زیرسیطره استکبار، برترین مقدسات اسلامی دستخوش تعرض می شود و قلم های پلید و سیاست های شیطانی حامی آنها، ساحت مقدس حضرت رحمه للعالمین را که همه بشریت وامدار پیام الهی او و ذات مقدس اوست، مورد هتک و اهانت قرار می دهند.»
آری، پیام پیامبر و مکتب الهی آن مرد بزرگ زنده است. امروز نیز دشمنان اسلام، همان عناصر و با همان تفکرات و شیوه ها هستند که در زمان حیات آن رسول مرسل وجود داشتند، آنان که اینک به نظر می رسد از موفقیت در نبرد رویاروی ناامید شده اند، بیش از هر چیز سعی می کنند برای رسیدن به اهداف خود، با فعالیت در درون و ایجاد تفرقه میان مسلمانان و همچنین تهی کردن اسلام از محتوا و رویکرد ظلم ستیز و عدالت خواهانه آن، نقشه های خود را به پیش ببرند. در این باره شواهد و اسناد بسیاری موجود است که یکی از تازه ترین آنها، اظهارات دکتر مایکل برانت معاون ارشد سابق سازمان «سیا»ست که اخیراً در مصاحبه ای اعلام کرد «رودررویی مستقیم با شیعه زیانبار و امکان پیروزی در آن کم است. بنابراین باید به کارهای پشت پرده روی آورد و به جای اصل قدیمی انگلیسی «تفرقه بیانداز و حکومت کن»، اصل دیگری تحت عنوان «تفرقه بیانداز و نابود کن» را پیش گرفت». همچنین دکتر برانت در بخش دیگری از اظهاراتش تصریح می کند: «تشیع که یک مذهب دارای قوت منطقی است، باید تبدیل به یک مذهب درویشی محض شود و از درون پوک و خالی گردد تا در ذهن عوام الناس نفرت و در خود شیعه افتراق و پراکندگی گسترش یابد، آنگاه تیر خلاص را بر پیکر آن زد و نابودش کرد.»
دشمن برای نابودی اسلام و توقف بیداری اسلامی و بازگرداندن مسلمانان به عقب، مصر است و برای اجرای این تصمیم بیش از هر جا به «درون» جوامع اسلامی امید بسته است. در چنین شرایطی هر سخن و اقدامی که در جهت تفرقه افکنی میان مسلمانان عمل کند، و تلاش کند، با هر بهانه و انگیزه ای مثلاً همدلی حماس و اخوان المسلمین را با حزب الله لبنان مخدوش سازد و جهان اسلام را از تأسی به انقلاب اسلامی رویگردان سازد و... اتحاد میان مسلمانان را به تفرقه تبدیل کند، و هر فکر مسلمان نمایی که دنبال شبیه سازی باشد و استواری دین، وحیانی بودن قرآن، عدالت محوری و ظلم ستیزی و مواجهه آن را با قدرت های شیطانی کمرنگ کند و آن را به بهانه های مختلف و حتی پناه گرفتن پشت شعارهای روشنفکری و... به خرافه و درویش بازی و... آلوده نماید، بدون تردید در مسیر دشمنان اسلام حرکت و مطابق خواست قدرت های ستمگر عمل می کند. امروز نیز مثل صدر اسلام و مثل همیشه، خطر «بازگشت به عقب» بیش از هر خطری نهضت جوان مسلمانان را تهدید می کند و اسلام آمریکایی بیش از هر دشمن علنی و بی نقاب، اسلام ناب را هدف خود قرار داده است.
در این شرایط با درس گرفتن از گذشته و عبرت آموختن از تاریخ، باید حول محور قرآن به ریسمان وحدت چنگ زد و با تبعیت از فرامین راهگشای ولایت و رهبری که همواره به مثابه چراغ راه عمل کرده، شاهراه وحدت را از بی راهه ضعف و تفرقه تمیز داد.
محمدسعید مدنی(روزنامه ی کیهان:16/12/1386)