به نام خدا
زندگی کریمانه از نظر امام علی علیه السلام - خطبه 225
بخشی از نهجالبلاغه مربوط به ادعیه حضرت امیر (ع)است؛ گرچه ادعیه آن حضرت در خلال سخنان آن حضرت آمده، ولی برخیها که تمام نهجالبلاغه را مرقوم داشتند، مسئله ادعیه را از مسئله خُطَب و کلام جدا کردهاند. خطبه 225 مربوط به دعای آن حضرت است که وجود مبارک امیرالمؤمنین یک دعائی دارد، دعای حضرت هم خیلی دعای کریمانه است.
در بعضی از دعاها به خدا عرض میکند: خدایا! همه نِعمتهایی که به ما دادی، از جان ما و اعضاء و جوارح ما، اینها نعمتهای توست که به ما دادی و عاریه است و همه را هم میگیری، ما هم تسلیم میکنیم. امّا اوّلین نعمتی که از ما میگیری جان ما باشد، نه اینکه اوّلین نعمتی که از ما میگیری اعضاء و جوارح باشد، بعد جان ما را بگیری! که مثلاً یک کسی نابینا باشد یا دست و پایش را از دست بدهد، محتاج به بچهها بشود در منزل، بعد بمیرد! فرمود: این مرگ دیگر مرگ کریمانه نیست؛ یا این زندگی، زندگی کریمانه نیست! زندگی کریمانه آن است که انسان تا آخرین لحظه محتاج کسی نباشد ولو به فرزندانش، و لو فرزندان، حسن و حسین (سلام الله علیهما) باشند!
رزق بیواسطه؛ درخواست حضرت امیر(ع) از خداوند
این دعای 225 هم مشابه آن دعای کریمانه است؛ عرض میکند: خدایا! همه نِعَم را که در اختیار بشر است، تو دادی؛ روزی همه را هم تو تأمین میکنی. چون در قرآن فرمود: مَا مِنْ دابَّهٍ فی الارض إلا عَلَی اللهِ رِزقُهَا (1). فرمود: همه موجودات عائله پروردگارند، همهشان سهمیه دارند و خدا روزی همه را به عهده گرفته: اِنَّ اللهْ هُوَ الرَّزاقُ ذُو القُوَّهِ المَتین(2). هیچ حیوانی؛ چه دریایی، چه صحرایی، چه فضایی، نیست مگر اینکه سهمیه دارد و تحت عائله الهی است.لکن بعضیها روزیشان معالواسطه است، بعضیها روزیشان بلا واسطه؛ آنها که روزیشان معالواسطه است، خیلی احساس حقارت نمیکنند. ولی وجود مبارک حضرت امیر عرض میکند: خدایا! روزی همه که به دست توست؛ بعضی را بلاواسطه میدهی، بعضی را معالواسطه؛ روزی ما را بلاواسطه بده. کاری بکن که ما محتاج کسی نباشیم.
دو عنصر محوری در سیره اقتصادی امیر مؤمنان (ع)
اینها خاندانیاند که علمشان هم بلاواسطه است، یعنی اینها نگران مکتب نرفتهاند که عالم شدند؛ معلّم اینها الله است! همانطوری که رزق معنویشان را بلاواسطه از خدا دریافت میکنند، این همه علوم را گرفتند؛ رزق ظاهریشان را هم میخواهند بلاواسطه بگیرند، یعنی خودشان کار بکنند و تأمین بشوند. لذا در سیره آن حضرت این دو عنصر محوری خیلی درخشان است؛ یکی (تلاش در تولید)، یکی (قناعت در مصرف). میفرماید:اگر میخواهید با سیادت و آقایی زندگی کنید، یا اگرجامعه بخواهد روی پای خودش بایستد، مستقل باشد، با عظمت و جلال زندگی کند؛ این دو عنصر را باید داشته باشد: تلاش در تولید، قناعت در مصرف. یک کشوری که واردات ندارد، تمام نیازهای کشاورزی و دامداری و صنعت را خودش تأمین میکند؛ این آقای خودش است و در مصرف هم قانع است.
مصونیت از فقر، درخواست حضرت امیر(ع)
از خدای سبحان
اینجا هم به خدا عرض میکند: اَللّهُمَّ صُنْ وَجهِی بِالیَسار؛ خدایا! آبروی ما را با داشتن حفظ بکن. یک انسان ندار بالأخره ناچار است که از دیگران کمک بگیرد و به میل دیگران حرف بزند! این که در بخشی از قرآن دارد: لا تَقتُلُوا اُولادَکُمْ خَشیَهَ اِملاق(3)، غالباً این بزرگواران تفسیر این (اِملاق) را به فقر معنا کردهاند؛ یعنی از ترس فقر بچههایتان را نکشید. در جاهلیّت این بچهکشی رواج داشت. «اِملاق» از تملّق و چاپلوسی است و انسان ندار و تهیدست به مَلَق و چاپلوسی میافتد؛ از این جهت فقر را گفتند: (اِملاق )، و گرنه اَملَقَ به معنای اِفتَقَر نیست و فقرهم به معنای نداری نیست، نداری را به فقدان تعبیر میکنند؛ انسان ندار فاقد است، نه فقیر. «فقیر» به کسی میگویند که ستون فقراتش شکسته و نمیتواند بایستد. یک انسان بیمال چون قدرت قیام ندارد، قدرت ایستادگی ندارد؛ به او میگویند (فقیر ). و گرنه لغتاً فقر به معنای نداری مال نیست! این است که حادثه سخت قیامت را میگویند «فاقِرِه»، یا فلان حادثه فاقِرَهُ الظهر است، یعنی کمرشکن است. فَقَرَهُ، یعنی ستون فقراتش را شکاند. یک انسان ندار چون قدرت ایستادن و ایستادگی ندارد، به او میگویند: «فقیر».
آثار سوءفقر در کلام امیر مؤمنان (ع)
وجود مبارک حضرت امیر عرض میکند: خدایا! تمام نِعَم را که تو میدهی، مبادا طوری باشد که ما محتاج دیگری باشیم و آن استقلال و عزّت را از دست بدهیم! اَللّهُمَّ صُنْ وَجهِی بِالیَسار؛ یعنی آبروی مرا با داشتن حفظ بکن. وَ لا تَبذلْ جاهِی بِالاِقتار؛ در اثر نداری آبروی مرا بریزی، مبذول کنی، بریزی، این کار را نکن! چرا؟ فَاَسْتَرْزِقَ طالِبِی رِزْقِکَ وَ اَستَعطِفَ شِرارِ خَلقِکَ؛ وقتی من نادار بشوم، ناچارم که از کسانی که روزی تو را میخورند، کمک بگیرم. بالأخره انسان که نمیتواند بدون غذا زنده باشد! و ناچارم عاطفه کسی را جلب بکنم که او در کنار سفره تو نشسته است؛ ناچارم منّت او را بکشم و روزی با منّت مطلوب نیست!!
وَ اُبْتَلَی بِحَمدِ مَنْ اَعطَانِی؛ من مبتلا بشوم، ناچار بشوم که کسی را که چیزی به من داد، ستایش کنم. وَ اُفْتَتَنَ بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِی؛ آن کسی که به من نداد، من گرفتار فتنه بشوم و او را مذمّت کنم؛ در حالی که نه آنی که داد مال خودش را داد، نه آنی که نداد، مال خودش را نداد! هر دو مال تو دست اینهاست، ولی چرا مرا به در خانه زید و عَمرو ارجاع میدهی؟ همه نعمتها که از توست، ما را مستقیماً تأمین بکن؛ این همان استقلال اقتصادی است. وَ اَنتَ مِنْ وَراءِ ذلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الاِعطاءِ وَ المَنع. تمام نعمتها به دست توست، اعطاء و منع هم به دست توست.حالا که ولیُّ الاعطاءِ وَ المَنع تویی، ما را چرا به این و آن حواله میدهی؟
مراد از روزی بیواسطه در بیان علوی (ع)
بنابراین، این خاندان همانطوری که علمشان را بلاواسطه از ذات أقدس إله دریافت میکردند، روزیشان را هم بلاواسطه میگرفتند. در مسئله علم گرچه برای ماها مقدور نیست که مثل اینها علم را بلاواسطه دریافت بکنیم، امّا گاهی بعضی از مطالب را ممکن است ذات أقدس إله عطاء بکند؛ ولی روزی را بلاواسطه میشود تأمین کرد.بلاواسطه معنایش این نیست که مستقیماً از راه غیب خدای سبحان نظیر آنچه برای مریم(س) میفرستاد: کُلَّمَا دَخَلَ عَلِیهَا زَکَرِیَّا المِحرابْ وَجَدَ عِندَهَا رِزقاً (4)، آنجور باشد؛ خیر! وقتی انسان کار انجام میدهد، یک کاری ارائه میکند، در برابر کار، یک کالایی را میگیرد، این استقلالش محفوظ است! این عیب ندارد! یک تَبادُل مال است، تَبادُل ملک است؛ این با استقلال و عزّت هماهنگ است.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (مدظلّه) در جلسه درس تفسیر نهجالبلاغه در دیدار با جمعی از طلاب، دانشجویان و اقشار مختلف مردم؛ قم ـ 9/ 2/ 1389
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) هود/ 6 (2) ذاریات/ 58
(3) اسراء/ 31 (4) آل عمران/ 37
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.