سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مکتب قرآن و عترت

به نام خدا

قیامت دنیا(1)

باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
     
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است    


این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
    کار جهان و خلق جهان جمله درهم است    


گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب
    کاشوب در تمامی ذرّات عالم است    


گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است    


در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است  


جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است


خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین
پرورده ی کنار رسول خدا، حسین


* * *
کشتی شکست خورده‌ی طوفان کربلا
در خاک و خون تپیده‌ی میدان کربلا


گر چشم روزگار بر او زار می گریست
خون می گذشت از سر ایوان کربلا


نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

 از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا


بودند دیو و دد همه سیراب و می مکد
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا


زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا


آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمه ی سلطان کربلا


آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد


* * *
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
وین خرگه بلند ستون بیستون شدی  


کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه
سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی


کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت
یک شعله  برق خرمن گردون دون شدی


کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیماب وار گوی زمین بی سکون شدی


کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی


کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه ی دریای خون شدی


آن انتقام گر نفتادی به روزحشر
با این عمل معامله ی دهر چون شدی؟


آل نبی چو دست تظلم  برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند


* * *
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله ی انبیا زدند


نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید
زان ضربتی که بر سر شیرخدا زدند


آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنّسا زدند


بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها
افروختند و در حسن مجتبی زدند


وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند


وز تیشه ی ستیزه درآن دشت کوفیان
بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند


پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنه ی خلف مرتضی زدند


اهل حرم دریده گریبان، گشوده مو
فریاد بردر حرم کبریا زدند

محتشم کاشانی