در لبنـان بعد از وفات عبدالناصر، ايجاد پايگاه چريکي مستقل، براي تعليم مبارزان ايراني، ضرورت پيدا ميکند و لذا دکتر چمران رهسپار لبنان ميشود تا چنين پايگاهي را تأسيس کند
او به کمک امام موسيصدر، رهبر شيعيان لبنان، حرکت محرومين و سپس جناح نظامي آن، سازمان «امل» را براساس اصول و مباني اسلامي پيريزي نموده که در ميان توطئهها و دشمنيهاي چپ و راست، با تکيه بر ايمان به خدا و با اسلحة شهادت، خط راستين اسلام انقلابي را پياده ميکند و عليگونه در معرکههاي مرگ و حيات به آغوش گرداب خطر فرو ميرود و در طوفانهاي سهمناک سرنوشت، حسينوار به استقبال شهادت ميتازد و پرچم خونين تشيع را در برابر جبارترين ستمگران روزگار، صهيونيزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستگرايان «فالانژ»، به اهتزاز درميآورد و از قلب بيروت سوخته و خراب تا قلههاي بلند کوههاي جبلعامل و در مرزهاي فلسطين اشغال شده از خود قهرمانيها به يادگار گذاشته؛ در قلب محرومين و مستضعفين شيعه جاي گرفته و شرح اين مبارزات افتخارآميز با قلمي سرخ و به شهادت خون پاک شهداي لبنان، بر کف خيابانهاي داغ و بر دامنة کوههاي مرزي اسرائيل براي ابد ثبت گرديده است
ديدار امام امتبالاخره در اسفند ماه 59 چوب زيربغل را نيز کنار گذاشت و با کمي ناراحتي راه ميرفت و همراه با همرزمانش از يکايک جبهه هاي نبرد در اهواز ديدن کرد
پس از زخمي شدن، اولينبار، براي ديدار با امام امت و عرض گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسيد و حوادثي را که اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عمليات و پيشنهادات خود را ارائه داد. امام امت(ره) پدرانه و با ملاطفت خاصي به سخنانش گوش ميداد، او و همة رزمندگان را دعا ميکرد و رهنمودهاي لازم را ارائه ميداددکتر چمران از سکون و عدم تحرکي که در جبهه ها وجود داشت دائماً رنج ميبرد و تلاش ميکرد که با ارائه پيشنهادات و برنامههاي ابتکاري حرکتي بوجود آورد و اغلب اين حرکتها را توسط رزمندگان شجاع و جانبرکف ستاد نيز عملي ميساخت. او اصرار داشت که هرچه زودتر به تپههاي الله اکبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه که نزديکي مرز است، رسانده تا ارتباط شمالي و جنوبي نيروهاي عراقي و مرز پيوسته آنان قطع شود. بالاخره در سيويکم ارديبهشت ماه سال شصت، با يک حملة هماهنگ و برقآسا، ارتفاعات الله اکبر فتح شد که پس از پيروزي سوسنگرد بزرگترين پيروزي تا آن زمان بود. شهيد چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمرة اولين کساني بود که پاي به ارتفاعات الله اکبر گذاشت؛ درحالي که دشمن زبون هنوز در نقاطي مقاومت ميکرد. او و فرماندة شجاعش ايرج رستمي، دو روز بعد، با تعدادي از جان برکفان و ياران خود توانستند با فداکاري و قدرت تمام تپههاي شحيطيه (شاهسوند) را به تصرف درآوردند، درحالي که ديگران در هالهاي از ناباوري به اين اقدام جسورانه مينگريستند
پس از پيروزي ارتفاعات الله اکبر، اصرار داشت نيروهاي ما هرچه زودتر، قبل از اينکه دشمن بتواند استحکاماتي براي خود ايجاد کند، به سوي بستان سرازير شوند که اين کار عملي نشد و شهيدچمران خود طرح تسخير دهلاويه را با ايثار و گذشت و فداکاري جان بر کف ستاد جنگهاي نامنظم و به فرماندهي ايرج رستمي عملي ساخت.فتح دهلاويه، در نوع خود عملي جسورانه و خطرناک و غرورآفرين بود. نيروهاي مؤمن ستاد پلي بر روي رودخانة کرخه زدند، پلي ابتکاري و چريکي که خود ساخته بودند. از رودخانه عبور کردند و به قلب دشمن تاختند و دهلاويه را به ياري خداي برگ فتح کردند. اين اولين پيروزي پس از عزل بنيصدر از فرماندهي کل قوا بود که به عنوان طليعة پيروزيهاي ديگر به حساب آمد
در سيام خردادماه سال شصت، يعني يکماه پس از پيروزي ارتفاعات الله اکبر، در جلسة فوقالعاده شورايعالي دفاع در اهواز با حضور مرحوم آيتالله اشراقي شرکت و از عدم تحرک وسکون نيروها انتقاد کرد و پيشنهادات نظامي خود، از جمله حمله به بستان را ارائه داد.
اين آخرين جلسة شورايعالي دفاع بود که شهيدچمران در آن شرکت داشت و فرداي آن روز، روز غمانگيز و بسيار سخت و هولناکي بود