سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مکتب قرآن و عترت

محمدحسنین هیکل روزنامه‌نگار و نویسنده بلندآوازه مصری دو بار به دیدار حضرت امام(ره) آمد. اولین بار در پاریس و بار دوم، اوایل سال  1359 -‌دوسال بعد از پیروزی انقلاب- در ایران. او در بازگشت به مصر، خاطره دیدارش با امام راحل(ره) را در کتاب کم‌حجمی به چاپ رسانده است. در بخشی از این کتاب آمده است؛ «یکی از صحابه خاص رسول خدا(ص) را دیدم که گویی با عبور از کانال زمان به قرن چهاردهم رسیده است. او آمده است تا سپاهیان علی(ع) را که بعد از شهادت او بی‌فرمانده مانده بودند، فرماندهی کند... و من شایستگی این فرماندهی را در او می‌بینم.»
گفته‌اند- و حکیمانه گفته‌اند- «بهتر آن باشد که سرّ دلبران، گفته آید در حدیث دیگران


دختری پاکستانی که به دلیل ابتلا به فلج اطفال سال‌ها امکان حرکت را از دست داده بود، پس از حضور در حرم سیدالشهداء علیه‌السلام شفا گرفت و با قدم‌های خود به سمت ضریح مطهر حضرت حرکت کرد.
پایگاه رسمی «عتبه حسینی» نوشت: «سمیره ولی محمد» دختر فلج پاکستانی که به همراه پدر و مادرش از پاکستان به زیارت عتبات عالیات مشرف شده بود، با حضور در حرم مطهر حسینی، به ناگاه از روی صندلی چرخدار خود برخاست و به سمت ضریح سیدالشهداء حرکت کرد.شیخ حمزه فتلاوی، یکی از مسئولان بخش راهنمایی شرعی عتبه مقدسه گفت: ساعت 10 صبح روز یکشنبه پس از شنیدن فریادهایی در حرم حسینی، مردم دختربچه فلجی را مشاهده کردند که به برکت امام حسین علیه‌السلام خداوند بر او منت گذارده و شفا یافته بود، به نحوی که این دختر با قدم‌های خودش به سمت پنجره‌های حرم امام علیه‌السلام به راه افتاد.آنچنان که والدین این کودک اظهار کردند، ایمان آنها به خدا و اعتقادشان به مقام سیدالشهداء علیه‌السلام موجب شده بود که از پاکستان برای طلب شفای دختر فلج خود به زیارت عتبات عالیات مشرف شوند.این در حالی است که تلاش‌های این خانواده برای درمان دختر معلولشان در بیمارستان‌های مختلف پاکستان در طول سال‌های گذشته بی‌نتیجه بود.به همین دلیل امسال برای طلب شفای سمیره به زیارت حرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام و زیارت کربلا مشرف شدند.پدر و مادر سمیره در توضیح نحوه شفا یافتن این دختر فلج گفتند: پس از زیارت حرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام، برای طلب شفا ابتدا به زیارت حرم ابالفضل العباس رفتیم و از آنجا به سمت حرم حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام حرکت کردیم، هنگامی که دخترم گنبد شریف حرم حسینی را دید به گریه افتاد و به امام حسین علیه‌السلام گفت که به سویت آمدم یا آقای من، به سویت آمدم ای سید جوانان بهشت و همین‌طور سخن می‌گفت تا اینکه داخل حرم حسینی علیه‌السلام شدیم، که ناگهان دخترم از روی ویلچر برخاست و شروع به حرکت به سمت ضریح سیدالشهدا علیه‌السلام کرد.


به نام خدا
خانواده یکی از اصلی‌ترین و مؤثرترین نهادهای اجتماعی است و اولین هسته زندگی اجتماعی بشر از خانواده آغاز می‌گردد. از این رو تغییرات ارزشی در حوزه خانواده در جامعه نیز تأثیرگذار است و البته تغییر در عرصه‌های گوناگون جامعه اعم از فرهنگی و اقتصادی و... نیز در مناسبات خانوادگی تأثیرگذار است.
یکی از عرصه‌هایی که در این سالها دست‌خوش تغییر و تحولات بسیاری شده فرزندآوری و روند رشد جمعیت است. باروری در جمعیت شناسی مفهوم مهمی قلمداد می‌شود و نباید از این موضوع مهم غفلت ورزید.
اهمیت باروری برای جمعیت شناسان تا آنجاست که آن را جزو وقایع چهارگانه حیاتی برمی‌شمارند و از آنجا که در افزایش یا کاهش جمعیت به طور مستقیم تأثیرگذار است به عنوان مهم‌ترین عامل حرکت زمانی جمعیت شناخته می‌شود. 
براساس آمارها و مستندات رسیده، در حال حاضر، هرم سنی جمعیت ایران در حال انتقال از جوانی به سالخوردگی است. بدین ترتیب اگر نقطه شروع کاهش اساسی و مستمر باروری در ایران را سال 1365 در نظر بگیریم، تا سال 1425 ساختار جمعیت ایران کاملا سالخورده خواهد بود. منظور از نرخ باروی کل، تعیین تعداد فرزندانی است که جانشین والدین می‌شوند. طبق آمار سازمان ملل نرخ باروری در ایران در سال 2010 کمتر از 8/1 گزارش شده است. این در حالی است که حداقل نرخ جانشینی برای منفی نشدن نرخ رشد جمعیت در یک جامعه 1/2 برآورد شده است.
در گزارش پیش رو کلیدی‌ترین دلایل کاهش نرخ باروری و جمعیت مورد بررسی کارشناسان قرار می‌گیرد که با هم می‌خوانیم:
روند طبیعی هر خانواده 6 فرزند
تا نیم قرن قبل، امر فرزندآوری در جهان و بخصوص در کشور ما، شاکله طبیعی داشت و به طور متوسط، هر خانواده از میانگین شش فرزند برخوردار بود که در گذار به سوی مدرنیته، علل و عوامل فردی، فرهنگی و اجتماعی و مهم‌تر از همه سیاست‌های دیکته شده از سوی کشورهای غربی به سردمداران حکومت طاغوت و تبلیغات وسیع در سطح شهرها و روستاها این روند را تغییر داد و روند معکوس و شتاب‌زده‌ای به خود گرفت. به گونه‌ای که امروز فرزندآوری به عنوان یک چالش اجتماعی برای دهه‌های آتی قلمداد می‌شود و این تفکری القا شده از آن سوی مرزها و دست‌پرورده تفکرات مسموم و بیمار غربی‌ها و بیگانگان است. بیگانگانی که خود به اشکال مختلف درصدد راه‌های تشویقی افزایش جمعیت در کشورشان می‌باشند.
در شرایطی که کشورمان به دلیل رویکردهای سیاسی و باورهای مذهبی و عقیدتی، گفتمان نوینی  در عرصه بین‌الملل دارد و با مخالفت اساسی دشمنان نظام اسلامی مواجه است، منطق حکم می‌‌کند که خطرات ناشی از تهدید جمعیت جدی انگاشته شود و آسیب‌شناسی و برنامه‌ریزی دقیقی در حوزه دلایل کاهش نرخ باروری و راهکارهای افزایش جمعیت صورت گیرد. 
خانواده مهم‌ترین مؤلفه تحولات جمعیتی
ازدواج بنیان خانواده و نقطه آغاز باروری به حساب می‌آید. باروری در ایران در طول سه دهه گذشته به طور چشمگیری کاهش یافته است وگرچه تحقیقات متعددی در زمینه تحولات باروری در ایران انجام شده، اما تاکنون رابطه تغییرات خانواده و باروری کمتر مدنظر محققین قرار گرفته است.
دکتر فرشته روح‌افزا، معاون طرح و برنامه و تدوین سیاست شورای فرهنگی اجتماعی زنان که تحقیقات گسترده و وسیعی را در خصوص رابطه تغییرات خانواده، باروری و بحران ساختاری خانواده و تأثیر آن بر کاهش نرخ باروری انجام داده است بر این مسئله تأکید می‌کند که خانواده یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های تحولات جمعیتی است که نقش عمده‌ای در دگرگونی کمی و کیفی جمعیت هر کشور ایفا می‌کند از این رو سیاست‌های جمعیتی در کشورهای مختلف دنیا، عمدتا حول محور کاهش یا افزایش باروری اعمال می‌شود
/صدیقه توانا/

ادامه مطلب: http://kayhan.ir/fa/news/32010/رشد-فرزندآوری=-جامعه%E2%80%8Cای-جوان-و-پویا-گزارش-روز


به نام خدا
گزارش سید علی خان مدنی از مستبصر شدن جلال الدین سیوطی

 مرحوم محدّث نورى ملّا جلال الدّین سیوطى را از متعصّبین شمرده است، ولی باید گفت که: اوّلًا سیوطى از متعصّبین نیست بلکه از منصفین است، و تفسیر «الدّرّ المنثور» و سائر کتب وى از ولاء أهل بیت سرشار است؛ غایة الامر مردى است سنّى شافعى؛
وی در آخر عمر چون براى وى ثابت شد که حق با علىّ بن أبى طالب علیهما السّلام بوده است از مذهب شافعى به مذهب أهل بیت عدول کرد.
مرحوم محدّث قمّى در کتاب «هدیَّةُ الأحباب» ص 157 و 158 گوید: از میر بهاءالدّین مختارى نقل شده که: ایشان از سیّد علیخان شیرازى نقل کرده‏اند که: سیوطى از مذهب شافعیّه به مذهب امامیّه منتقل شده است.
و فرموده: من دیدم کتابى از سیوطى که ذکر کرده بود در آن رجوع خود را به سوى حقّ و استدلال کرده بود بر خلافت أمیر المؤمنین علیه السّلام بلافصل. و در کتاب «الکنَى و الالقاب» ج 2، ص 309 و 310 به وجه مبسوط ترى ذکر کرده است.
وى گوید: أبو الفضل جلال الدّین عبد الرّحمن بن أبى بکر بن ناصر الدّین محمّد سیوطى شافعى، فاضل معروف، صاحب مصنّفات مشهوره در فنون مختلفه که گفته شده است: از پانصد تصنیف متجاوز میباشد.- تا آنکه گوید: و امّا دین و مذهبش ظاهراً آنست که در اصول، سنّى أشعرى است و در فروع بر نحله شافعى مُطَّلبى میباشد؛ مگر اینکه آنچه که از سیّد فقیه عالم محدّث أمیر بهاء الدّین محمّد الحسینى المختارى در حاشیه‏اش بر کتاب «أشباه و نظائر» سیوطى نقل گردیده است آن میباشد که وى گفت: شنیدم از سیّد سند فاضل کامل عالم عامل إمام علّامه: السَّیِّد علیخان المَدَنىّ أطالَ اللهُ بقآءَه در سنه 1116 در اصفهان که: سیوطى مصنّف این کتاب شافعىّ بوده است، ولیکن از تسنّن عدول نموده است و مستبصر گردیده و قائل به امامت ائمّه اثناعشر علیهم السّلام شده است و شیعى امامى گردیده است، و خداوند خاتمت امر او را به خیر مختوم فرمود.
سیّد که خداوند عمرش را طولانى گرداند فرمود: من خودم از مصنّفات سیوطى کتابى را دیدم که در آن، رجوع خویشتن را به مذهب حقّ ذکر نموده بود و بر امامت بلافصل علىّ بن أبى طالب علیه السّلام پس از رسول خدا استدلال نموده بود.
رَزَقنى اللهُ الفوزَ به- تمام شد کلام ناقل و منقول عنه. و بعید نیست که تألیف کتاب وى در مناقب اولى القُربَى مشعر به صحّت این نسبت جلیله به او باشد؛ علاوه بر آنچه را که ما از گفتار متین او در تقویت حدیث ردّ شمس براى أمیر المؤمنین علیه السّلام ذکر نمودیم.-
تمام شد آنچه را که ما از «روضاتُ الجنّات» نقل نمودیم. (چون مرحوم محدّث قمّى تمام این مطالب وارده در «الکُنى» را از کتاب «روضات» نقل کرده است. و صاحب «روضات» گوید: از جمله کتابهاى او کتاب «ذَخآئر العُقبَى فى مناقبِ اولى القُربَى» میباشد.)
روح مجرد ص 437 پاورقی


 

ستاد محمد اسفندیاری (پژوهشگر و نویسنده) از جمله کسانی است که در این عرصه به نویسندگان کم نویس مشهورند. دقت فوق العاده وی در نگارش و وسواس جدی او در استخدام کلمات و عبارات، از وی نویسنده ای دقیق و کارآمد ساخته است.
از وی کتابهای مختلفی به چاپ رسیده که شاید مهم ترین آنها «کتاب پژوهی» است که بحق کتابی خواندنی و درخور اهمیت است.
آنچه در پی می آید پاسخهای جالب و خواندنی به پرسشهای رضا موذن زاده و محمد حسین اسفندیاری است. این پرسش و پاسخ در کتاب پاره های جان (موسسه فرهنگی- دین پژوهی بشری، 1390) و در بخش مختصری تحت عنوان «کوتاه و گویا» آمده است.
*    اگر نویسنده نمی‌شدید، چه می‌کردید؟
•    برایم غیرقابل تصور است.
*    پس اگر ممنوع‌القلم شوید چه می‌کنید؟
•    با رایانه می‌نویسم.
*    مهمترین کشف بعدی انسان چیست؟
•    انسان؛ از آن رو که هنوز کاملاً شناخته نشده است.
*    مهمترین کتابتان کدام است؟
•    اگر توقف نکنم، کتاب بعدی است.
*    جهنم شلوغتر است یا بهشت؟
•    میان بهشت و جهنم از هردو شلوغتر است.
*    گناه کبیره نویسندگان چیست؟
•    پا گذاشتن بر حقیقت

*    بهترین شاعر معاصر کیست؟
•    سعدی. زیرا هنوز زنده است.
*    دو کلمه پیشنهادی شما برای به خاطر سپردن چیست؟
•    خدا و آخرت
*    و یک اندرز؟
•    ز روز گذر کردن اندیشه کن/ پرستیدن دادگر پیشه کن
*    نظرتان درباره قدرت چیست؟
•    عسل زهرآلود
*    دوست دارید روی سنگ قبرتان چه بنویسند؟
•    بودیم و کسی پاس نمی‌داشت که هستیم/ باشد که نباشیم و بدانند که بودیم.
*    بین امکان دیدار با سعدی و حافظ، کدام را برمی‌گزینید؟
•    دست حافظ را می‌گرفتم و به محضر سعدی می‌بردم.
*    بزرگترین دریغتان در تاریخ چیست؟
•    فرصتی که به امامان شیعه داده نشد.
*    تکان‌دهنده‌ترین رخداد تاریخ اسلام؟
•    عاشورا.
*    چه درسی از آن می‌توان گرفت؟
•    قدرت، فرزند پیامبر را هم تکه‌تکه می‌کند.
*    بهترین کتابی که خوانده‌اید؟
•    فارسی اول دبستان. حدس بزنیدچرا؟
*    ده مصدر مهم زندگی را انتخاب کنید.
•    اندیشیدن، خواندن، نوشتن، رفتن، پرستیدن، پرستاری کردن، نقد کردن، پرسیدن، نپذیرفتن، دوست داشتن.
*    سه کتاب برای جزیره تنهایی انتخاب کنید.
•    به ترتیب تاریخی، انجیل، قرآن، تحف‌العقول
*    یک کتاب که مکرر باید خواند.
•    امثال و حکم دهخدا
*    چه کلمه‌ای را بیشتر دوست دارید؟
•    محبت
*    از چه کسی متنفرید؟
•    دیپلمات. از هر که صداقت و صمیمت ندارد.
*    نامه‌هایتان را چگونه آغاز می‌کنید؟
•    باسمه تعالی. و گاهی باسمه تعالی و له الحمد.
*    بیشتر می‌خوانید یا می‌نویسید؟
•    اندیشیدن مهمتر از خواندن و نوشتن است؛ خاصه اگر پس از این دو باشد.
*    از کجا آغاز کنیم؟
•    از خود؛ اصلاح خود
*    آزادی مهمتر است یا عدالت؟
•    آزادی جزئی از عدالت و نام دیگر عدالت است. بدون آزادی به عدالت نمی‌رسیم.
*    تاریخ را به چه چیزی می‌توان تشبیه کرد؟
•    موزه عبرت، اما دریغا که اکثریت از آن دیدن نمی‌کنند.
*    چه باید کرد؟
•    هرچه؛ جز آنچه نباید کرد.
*    اگر شریعتی را می‌دیدید چه می‌گفتید؟
•    او را از تندروی و تعمیم پرهیز می‌دادم.
*    بزرگترین آرزویتان چیست؟
•    مانند همه مؤمنان. همان چیزی که همگان می‌خواهند.
*    بزرگترین آرزوی سیاسی؟
•    جهانی که بر آن عرفان و عدالت و آزادی حاکم باشد.
*    بهترین نثرنویس معاصر کیست؟
•    دکتر علی سروش.
*    دقیق‌ترین نویسنده؟
•    میرشمس‌الدین ادیب سلطانی
*    اندرزتان به جوانان چیست؟
•    بزرگترین سرمایه خود را قدر بدانید؛ جوانی
*    از میان کتابهایتان کدامیک را بیشتر دوست دارید؟
•    همه ما برادریم.
*    چند برادر دارید؟
•    همه برادرانم شهید شدند. تعدادشان را نمی‌دانم.
*    آنچه همه باید بخوانند؟
•    چند کتاب روانشناسی
*    به کسی که یک روز از عمرش باقی مانده است چه توصیه‌ای می‌کنید؟
•    ردّ مظالم
*    روزانه چند ساعت کار می‌کنید؟
•    دوازده تا چهارده ساعت؛ بدون مبالغه
*    شغلهای قبلی شما چه بود؟
•    پژوهش و نگارش، پژوهش و نگارش، پژوهش و نگارش. الباقی حاشیه بود.
*    آیا به فال حافظ اعتقاد دارید؟
•    خود حافظ هم اعتقاد نداشت.
*    چقدر تلویزیون می‌بینید؟
•    تقریباً هیچ. نه فرصتش را دارم و نه تحملش را.
*    بهترین فیلمی که دیده‌اید؟
•    بسیار کم دیده‌ام.
*    بهترین رمانی که خوانده‌اید؟
•    بسیار کم خوانده‌ام.
*    خیابان مورد علاقه شما؟
•    تهران. خیابان انقلاب، راسته کتابفروشیها.
*    چندبار از این راسته دیدن کرده‌اید؟
•    قطعاً بیش از صدبار؛ بدون اندکی مبالغه
*    بزرگترین شخصیت علمیِ معاصر کیست؟
•    از دانشگاهیان عبدالحسین زرین کوب و از حوزویان مرتضی مطهری
*    در مقابل چه کسی احساس کوچکی می‌کنید؟
•    جانبازان انقلاب
*    بهترین تفسیر قرآن؟
•    المیزان، از معاصران و مجمع‌البیان از گذشتگان
*    یک کتاب از گذشتگان برای جوانان انتخاب کنید.
•    گلسنامه(گلستان و قابوسنامه)
*    دوست دارید نویسنده چه کتابی بودید؟
•    آری این چنین بود برادر. کتابی که تاریخ را به خانه علی و فاطمه دلالت می‌کند و سه میلیون تیراژ داشت.
*    مهمترین کتاب در صدسال اخیر کدام است؟
•    دائره‌المعارف بزرگ اسلامی
*    مهمترین رخداد فرهنگی؟
•    تأسیس حوزه علمیه قم و دانشگاه تهران
*    نظرتان درباره فلسفه چیست؟
•    رشته بی‌دردها. ولی ردِ آن نه ممکن است و نه معقول.
*    درباره ادبیات چه می‌گویید؟
•    گریز و گزیری از آن نیست. در کنار هر رشته‌ای باید خواند.
*    تعریف شما از سیاست چیست؟
•    فنّ حذف رقیب. آنگونه که از دیرباز شایع بوده است.
*    سه شرط برای موفقیت بیان کنید.
•    دو شرط کافی است: نظم و پشتکار
*    در سختیها چه باید کرد؟
•    ذکر «این نیز بگذرد» فراموش نشود.
*    در شادیها؟
•    شادیهایمان را تقسیم کنیم.
*    هنگامی که بیکار می‌شوید چه می‌کنید؟
•    هرگز بیکاری را تجربه نکرده‌ام.
*    دو نشانه مهم دینداری چیست؟
•    در روایاتی متعدد آمده است «راستگویی» و «امانتداری»
*    در کجا کلاه عقل از سرتان می‌افتد؟
•    هنگامی که به عدالت علی و شهادت حسین بن علی می‌اندیشم.
*    زندگی آرمانی چیست؟
•    زندگی آرمانی ترکیبی است از عرفان، اخلاق، فرهنگ، محبت، عدالت و آزادی
*    تعریف شما از حماقت چیست؟
•    از تجربه‌های دیگران استفاده نکردن.
*    چرا شعر نمی‌گویید؟
•    چون شعر خوب به سراغم نمی‌آید و من هم به شعر بد راضی نمی‌شوم.
*    برای پرهیز از انتقاد چه باید کرد؟
•    چیزی نگفتن، کاری نکردن و در یک کلمه، ‌مردن
*    شاه کلید خوشبختی چیست؟
•    نفهمیدن
*    چرا فقط درباره سه شخصیت(شریعتی، طالقانی، حکیمی) کتاب نوشتید؟
•    چون زندگینامه‌نویس نیستم. و با این سه،‌که حرف اول نامشان شطح می‌شود، خواستم شطح خود را بگویم.
*    علم بهتر است یا ثروت؟
•    چه ثروتی بالاتر از علم؟
*    اندرز شما به اهل سیاست چیست؟
•    دچار ابتذال سیاسی نشوید.
*    آیا شطرنج بلدید؟
•    خیر.
*    آیا به آینده بشر خوشبین هستید؟
•    بله. ولی امیدوارم آیندگان جای خالی ما را فراموش نکنند.

 

 


سقوط جزیره ثبات آمریکا به دست هیئتی ها

آنچه نهضت امام خمینی رحمه‌الله را در حد فاصل سال‌های 1342 تا 1357 زنده نگه داشت؛ عزاداری‌های محرم و صفر بود. دو تن از فروزان‌ترین روشنایی‌بخشان فضای سیاسی ایران در سال‌های اختناق پس از تبعید امام خمینی رحمه‌الله، حضرات آیات شهیدان سعیدی و غفاری بودند. این دو شهید اوج افشاگری‌های خود را در ایام محرم و صفر قرار می‌دادند و از فرصت عزاداری برای برادریابی بهره می‌گرفتند

اسدالله بادامچیان درباره‌ رشته‌ اتصال این مبارزات گفته است: «این بحثی که شما در اسناد ساواک می‌بینید که نوشته آیت‌الله سعیدی دارد یک هیئت راه می‌اندازد، دنباله‌ همان بحث‌های جدی بود که بعد از یکی از مراسم عزاداری داشتیم. شهید سعیدی می‌گفت باید همان هیئت‌های ده نفره‌ امام خمینی را فعال‌تر کنیم... ژنرال هایزر و دیگران در کتاب خاطراتشان نوشته‌اند که گروه‌ها و شبکه‌هایی هستند که بزرگ‌ترین جنگ‌های روانی را علیه ما به راه می‌اندازند، ولی ما نمی‌دانیم این‌ها چه کسانی هستند. به هرحال با دستگیری و شهادت ایشان موضوع مورد بحث ما نیز متوقف شد.»
این ارتباط متقابل مبارزان با علما تا آنجا ادامه یافت که هسته‌ اصلی مبارزات در سال‌های 56 و 57 با مشارکت چهره‌های شاخص مبارز و روحانیت شکل گرفت. جرقه‌ این تشکیلات با درج مقاله‌ای در روزنامه‌ی اطلاعات و توهین به امام خمینی رحمه‌الله در 27 محرم برابر با 17 دی ماه 1356 آغاز شد. دو روز بعد در حالی که ماه محرم هنوز به پایان نرسیده بود، تظاهرات طلاب و مردم در قم به خاک و خون کشیده شد. رژیم شاه با توجه به تجربه 15خرداد تصور می‌کرد که این‌بار نیز با سرکوب تظاهرات مردم می‌تواند موج اعتراضات را فروبنشاند؛ غافل از آن‌که ملت ایران با الهام از فرهنگ عاشورا، دست از مبارزه برنداشته و با تکیه بر تجربیات قبل، حرکت جدیدی را برای سرنگونی رژیم وابسته به بیگانگان آغاز کرده بود. امام خمینی رحمه‌الله طی پیامی، قیام 29 محرم (19 دی) در قم را ادامه‌ قیام 15خرداد 1342 دانسته و اقدام رژیم را محکوم نمودند.
پس از آن بود که مردم مبارز ایران با استفاده از سنت دینی برپایی اربعین که خود بخشی از شعائر حسینی است، قیام مردم قم را به تبریز، یزد، کرمان و سراسر ایران گسترش دادند و بدین ترتیب سال سرنوشت‌ساز 1357 فرارسید. عید نوروز سال 1357 که مصادف بود با چهلم شهدای تبریز، عزای عمومی اعلام شد و پس از آن بود که روند اعتراضات تا روز عاشورای همان سال روندی صعودی را طی نمود.
این نهضت حسینی، تماشاچی ندارد
محرم سال 1357 برای رژیم شاه یک کابوس وحشتناک بود. شخصیت امام خمینی رحمه‌الله برای مردم، امام‌حسین علیه‌السلام را تداعی می‌کرد و شخصیت شاه، یزید را. مردم در ضمن شعارهای خود خطاب به کسانی که هنوز در حاشیه خیابان‌ها انقلاب را تنها تماشا می‌کردند شعار می‌دادند: «این نهضت حسینی، تماشاچی ندارد». شعاری که باعث می‌شد هر روز بر خیل تظاهرکنندگان افزوده شود.
فلسفه مبارزه با پهلوی از دیدگاه امام
امام خمینی رحمه‌الله در سخنرانی روز اول محرم در نوفل‌لوشاتو با اشاره به فلسفه‌ قیام امام حسین علیه‌السلام و مسئولیت مردم ایران در این مقطع فرمودند: «همان‌طوری که سیدالشهدا، به تکلیف شرعی الهی می‌خواست عمل بکند، غلبه [هم] می‌کرد، تکلیف شرعیش را عمل کرده [بود]، مغلوب هم می‌شد، تکلیف شرعیش را عمل کرده [بود]. قضیه، تکلیف است؛ قضیه این است که مقابل یک نفری که دارد همه‌ حیثیات اسلام و مسلمین را می‌برد و سلطه پیدا کرده است بر مقدرات مسلمین و سلطه می‌دهد کفار را بر بلاد مسلمین، ارتش ایران را به دست مستشارهای آمریکایی می‌سپارد، مخازن ایران را به جیب این و آن می‌کند، فرهنگ ایران را ضایع کرده... یک همچو آدمی که بر مسندی نشسته است، این استنکار لازم دارد. یعنی بر همه‌ مردم لازم است که این را به او بگوید که بیا پایین از این مسند؛ همه مکلف هستند.» پس از این سخنرانی، روزشماری برای راهپیمایی بزرگ روز عاشورا آغاز شد.
راهپیمایی روز عاشورا در مرکز مبارزات تصمیم‌گیری قرار گرفت و مورد تأیید امام امت قرار گرفت. احمد بهاری‌فرد -از همراهان شهید عراقی در پاریس- در این‌باره می‌گوید: «امام به شهید عراقی فرموده بودند که برنامه راهپیمایی تاسوعا و عاشورا را درست کنید و دومرتبه برگردید به پاریس. از پاریس به تهران ‌آمد و راهپیمایی تاسوعا و عاشورا را راه انداخت. شهید عراقی از شب قبلش برنامه‌ها را ردیف کرد. در منزل شهید عراقی برای همان راهپیمایی جلسه‌ای بود. آقای عسگراولادی و آقای توکلی‌بینا و خیلی از آقایان بودند. ما در هیئت ثامن‌الائمه بودیم و عکس امام را در آنجا چاپ کرده بودیم. صحبت شد که در روز راهپیمایی، هر گروه و دسته‌ای عکس شهید خودش را می‌آورد. ما می‌خواهیم عکسی بیاوریم که در تمام راهپیمایی‌ از آن استفاده شود و وحدت رویه باشد. آن روزها هر کسی عکس شهید خودش را می‌آورد. البته عکس آقایان علما و همین‌طور عکس دکتر شریعتی را هم می‌آوردند و این کار باعث می‌شد که وحدت کلمه نباشد. عکس [امام] را به شهید عراقی نشان دادم، انگار خدا دنیا را به او داد. پرسید: تو از این عکس داری؟ گفتم‌: بله، هزار تا داریم. آماده است. صبح کجا ببریم؟ شهید عراقی آدرسی داد که به آنجا ببریم. آقایان عسگراولادی، توکلی‌بینا، حاجی حیدری و همه‌ کسانی که‌ آنجا بودند خیلی خوشحال شدند.»
گروهک‌هایی که از دریای مردم جدا شدند
درباره‌ محتوای شعارها، گروه‌های نهضت آزادی و ملی‌گرا و برخی چهره‌های محافظه‌کار گفته بودند که در صورتی در راهپیمایی روز تاسوعا شرکت می‌کنند که شعار علیه سلطنت داده نشود. شهید محلاتی در این‌باره در خاطرات خود گفته است: «یادم هست دکتر سحابی گفته بود که بهتر است به همان ترتیبی که اروپایی‌ها اعتراض دارند، سکوت کنیم و هرچه می‌خواهیم بگوییم و خواسته‌هایمان را روی پرده بنویسیم و برداریم و حرکت کنیم و این، اثرش در دنیا بیشتر است. نهضت آزادی هم اعلامیه داده بود که شعار مرگ بر شاه داده نشود. من خیلی عصبانی شدم و شب یادم هست که جلسه گذاشتیم. من تلفن کردم به همان ستاد برگزاری مراسم، به برادرانی که بالا بودند در نزدیکی حسینیه‌ ارشاد... گفتیم که این نمی‌شود و فردا باید شعار مرگ بر شاه داده شود. افراد را جمع کردیم فرستادیم توی بخش‌های مختلف، حتی از روحانیت مبارز، هرکداممان تقسیم می‌شدیم به یک منطقه‌ای که شعارهای آن منطقه را کنترل و هدایت کنیم.»
فریاد میلیونی عزاداران: شاه باید برود
تظاهرات روز تاسوعا به‌صورت مقدمه‌ای برای تظاهرات گسترده و باشکوه روز عاشورا درآمد. روز عاشورا با آن‌که عده‌ای از محافظه‌کاران، حاضر به اعلام راهپیمایی نشدند، اما جمعیت عظیم‌تر از روز تاسوعا شد. در آن روز، مردم به همان سیاق روز قبل در دسته‌های عزاداری از محلات و خیابان‌های مختلف تهران به طرف مسیر میدان امام‌حسین ــ میدان آزادی به راه افتادند و سیل خروشان جمعیت در طول این مسیر و شعارهای کوبنده‌ آنان، پاسخی شد برای سردمداران رژیم که «باید بروند»؛ موضوعی که در قطعنامه‌ پایانی مراسم، میلیون‌ها نفر با تکبیر خود بر آن صحه گذاشتند. شعارهای روز عاشورا داغ‌تر از روز قبل بود و به قول قره‌باغی اگر «روز تاسوعا فقط گروه‌هایی در چند نقطه می‌خواستند شعار تند علیه اعلیحضرت بدهند» در روز عاشورا، همه‌ مردم یک‌صدا شعار مرگ بر شاه را سردادند.
حضرت امام‌خمینی رحمه‌الله که با ارشادات خود و از طریق نمایندگان خویش در تهران که همان اعضای شورای انقلاب بودند، این تظاهرات را رهبری می‌کرد، در یک سخنرانی‌ که به فاصله‌ چند روز بعد ایراد کردند، حرکت مردم در روز عاشورا را نشانه‌ پختگی و نیز عقلایی ‌بودن نهضت اسلامی دانست که امت مسلمان از طریق آن به دنیا اعلام کردند می‌توانند کنترل خود را به دست بگیرند: «روز نهم و دهم، تاسوعا و عاشورا، مردم اعلام کردند ما این شاه را نمی‌خواهیم. اهالی مملکت می‌خواهد مستقل باشد، سرنوشت اهالی دست خودش باشد.»
سفیر وقت انگلستان: خیابان‌ها 
مملو از جمعیت بود
آنتونی پارسونز، سفیر وقت انگلستان در ایران که اتاق محل کارش مشرف به مسیر تظاهرات بود، روایتی زنده و گویا از این واقعه ارائه می‌دهد: «راهپیمایی تاسوعا و عاشورا از نظر عظمت و انضباط و یکپارچگی، نمونه و بی‌سابقه بود. سفارت انگلیس که در مرکز تهران واقع شده، مشرف بر خیابان فردوسی است که یکی از راه‌های اصلی عبور راهپیمایان از جنوب شهر به طرف میدان شهیاد (آزادی) بود. هر دو روز از ساعت 9 صبح تا وقت ناهار من در پشت پنجره‌ اتاق خود صفوف راهپیمایانی را که از خیابان فردوسی می‌گذشتند نظاره می‌کردم. در مدت سه تا چهار ساعت عرض این خیابان و پیاده‌روها مملو از جمعیتی بود که برای پیوستن به صفوف سایر راهپیمایان در حرکت بودند. سیل جمعیت تا آن‌جایی که چشم آدم کار می‌کرد موج می‌زد. این خیابان فقط یکی از مسیرهای راهپیمایی بود و من ارقام یک تا یک‌ونیم میلیون را اغراق‌آمیز نمی‌دانم. بیشتر تظاهرکنندگان از کسبه و بازاریان و افراد طبقه‌ متوسط بودند و بسیاری از آنان زنان و مردان خوش‌لباس و مرتب بودند. منظره‌ آن را من هرگز فراموش نمی‌کنم و هنگامی که به سیل جمعیت نظاره می‌کردم، پیش خود می‌اندیشیدم که دولت با رفع ممنوعیت این راهپیمایی چه کار عاقلانه‌ای کرده است. در خیابان‌ها حتی یک سرباز یا پلیس هم دیده نمی‌شد ولی نظم جمعیت فوق‌العاده بی‌نظیر بود.»
غروب 20 آذر 1357، هنگامی که مراسم شام غریبان حسینی تدارک دیده می‌شد؛ فجر طلوع خورشید در 22 بهمن ماه حتی برای نظریه‌پردازان «جزیره‌ ثبات» نیز آشکار شده بود. آن‌چنان که جیمی کارتر نیز در مصاحبه‌ای رسمی نسبت به  تداوم حکومت شاه ابراز تردید کرد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی رهبر معظم 
انقلاب اسلامی

http://kayhan.ir/fa/news/28699/

 


به نام خدا

با توجه به فعالیت های خزنده و گسترده ی مبلغان مسیحی در تبلیغ این دین تحریف شده و فریب خوردن شمار زیادی از هموطنان در گرایش به آنان، به خواست و یاری خدای یکتا و مهربان، در این سلسله یادداشت ها به تدریج دلایل علمی محکم و بر گرفته از خود کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان -عهد عتیق و عهد جدید- در رد اعتقادات مسیحیت بیان خواهد شد. این یادداشت ها، در واقع قسمت هایی از کتابی است که نگارنده در دست ترجمه دارد و پس از اتمام ان شاء الله یک جا در دسترس خوانندگان عزیز قرار خواهد گرفت.


 

همه‌ی عقاید فرق نصارا- مسیحیت- به دو عقیده باز می‌گردد: «تثلیث و الوهیت مسیح». با ردّ این دو عقیده‌ی اصلی که مورد اجماع همه‌ی فرق مسیحی است، دیگر عقاید فرعی ناشی از این دو خود به خود مردود خواهد شد.(15) شیخ رحمت الله در فصل دوم از باب چهارم، دوازده دلیل از گفته های مسیح علیه السلام یاد کرده که بر یگانگی خدا و این‌که مسیح بنده و فرستاده‌ی اوست دلالت دارد....

 

من چهار دلیل دیگر به آن‌ها اضافه کردم.(ص19) لذا در این فصل 16 قول از مسیح(ع) با عنوانهای مناسب زیر ذکر می‌شود:

1.زندگی جاودانی در یکتاپرستی و ایمان به پیامبری مسیح

2.بزرگ‌ترین وصیت مسیح یکتاپرستی و محبت خداست.

3.مسیح علم به قیامت را از خود نفی می کند

4.مسیح قدرت و مشیت را از خود نفی می‌کند

5.مسیح از روی تواضع صلاح را از خود نفی می‌کند

6.مسیح بر چوب صلیب فریاد می‌زند

7.مسیح خود را با دیگر مردم در بندگی یکسان می داند

8. مسیح اعتراف می کند که پدر از او بزرگ تر است

9.مسیح تصریح می کند که به او وحی می شود

10.مسیح معلّم است

11.اندوه او و غصه خوردنش الوهیت او را نفی می‌کند

12. از خود به عنوان پسر انسان یاد می‌کند

13.مسیح خود را نبی می نامد

14. مسیح خود را رسول می نامد

15.مسیح می گوید که خدا را می پرستد

16. آزمایش مسیح توسط ابلیس


در ادامه مستندات هر یک به ترتیب ذکر می‌شود:

1. زندگی جاودانی در یکتاپرستی و ایمان به پیامبری مسیح است

درانجیل یوحنا، 17/ 3 آمده است که عیسی(ع)  در گفتگو با خدا گفت: «زندگی جاوید از این راه به دست می‌آید که تو را که خدای حقیقی و یگانه هستی و عیسی مسیح را که به این جهان فرستاده‌ای بشناسند.» به این ترتیب عیسی علیه السلام به روشنی میگوید که زندگی ابدی در شناخت خدای یگانه و اعقتاد به این است که عیسی پیامبر اوست و نگفت که زندگی ابدی شناخت اقنوم‌های سه‌گانه (پدر، پسر و روح القدس) است و این‌که عیسی انسان و خداست.(ص20)... و وقتی که ثابت شد زندگی جاوید در اعتقاد به یگانگی خدا و بشریت مسیح پیامبر است، ضدّ این دو اعتقاد مرگ ابدی است. زیرا میان فرستاده –که بنده و مخلوق است- و فرستنده –که خدای آفریننده است- مغایرت وجود دارد.

2. بزرگ ترین وصیت مسیح یکتاپرستی و محبت خداست. 

در انجیل مرقس، 12/ 28-34 آمده است: «یکی از علمای مذهبی که آن‌جا ایستاده بود و به گفتگوی یشان گوش می‌داد، وقتی دید که عیسی چه جواب دندان شکنی به آنان داد، پرسید: «از تمام احکام خدا، کدام از همه مهم‌تر است؟» عیسی جواب داد: «آن که می‌گوید: «ای قوم اسرائیل گوش کن، تنها خدایی که وجود دارد، خداوند ماست. باید او را با تمام قلب و جان و فکر و نیروی خود دوست بداری.» دومین حکم مهم این است: دیگران را به اندازهی خودت دوست داشته باش. هیچ دستوری مهم‌تر از این دو نیست.» عالم مذهبی در جواب عیسی گفت: «استاد کاملا درست فرمودید، فقط یک خدا وجود دارد. و غیر از او خدای دیگری نیست. و من قبول دارم که باید او را با تمام قلب و فهم و قوتم دوست بدارم و دیگران را نیز به اندازه‌ی خودم دوست بدارم. این کار حتی از قربانی کردن حیوانات در خانه‌ی خدا بسیار مهم‌تر است.» عیسی که دید این شخص متوجه حقیقت شده است، فرمود: «تو از ملکوت خدا دور نیستی.»

مانند این فرازها در انجیل متی: 22/34-40 نیز آمده است، جز اینکه مسیح در پایان آن گوید: «همه‌ی ناموس و پیامبران، به این دو وصیت وابسته است.» معلوم می‌شود که نخستین وصیتی که در تورات و انجیل بدان تصریح شده و محور ناموس و عمل پیامبران، اعتقاد به یگانگی خداست. و مسیح نگفت که نخستین وصیت‌ها اعتقاد به تثلیث است.ونگفت که مسیح یکی از اقنوم های سه‌گانه است. در نتیجه، اعتقاد واجب، اعتقاد به یگانگی خدا و رسالت همه‌ی پیامبران اوست که از جمله‌ی آنها عیسی علیه السلام است.

3.مسیح علم به قیامت را از خود نفی می کند.

در انجیل مرقس 13/32 آمده است: «امّا هیچ کس ختی فرشتگان آسمان نیز خبر ندارند که چه روز و ساعتی دنیا به آخر می‌رسد. حتی خود من هم نمی‌دانم. فقط پدر(خدا) از آن آگاه است.» این نیز دلیل دیگری بر باطل بودن سه‌گانه پرستی و الوهیت مسیح است. زیرا مسیح علیه السلام علم به قیامت را به خدای یگانه تخصیص داد. و آن علم را از خود نفی کرد. و در علم به قیامت خود و دیگر بندگان را یکسان شمرد.

باید به آن‌چه ذکر شد، سخن شیخ رحمت الله را نیز افزود: «برای اله –و معبود- صحیح نیست که صفتی از صفات الوهیت را از خود نفی کند که علم غیب و علم به قیامت از جمله‌ی آن است. اگر مسیح خدا بود، این نفی برای او جایز نبود؛ زیرا لازمه‌ی آن نقص و کاستی است...(ص22)

(ترجمه: دکتر حسین صفره)




  . نک: تورات، سفر تثنیه، 4/35-39؛ 6/4-5 و13-14؛ سفر اشعیا، 45/5 و 46/9