سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مکتب قرآن و عترت

 

 

به نام خدا

پور مریم گفت روزی با خدا

ده نشانم یک ولی از اولیا

در بیابان، گفت رو او را ببین

رفت عیسی دید نعشی بر زمین

کهنه ای بر عورتش افتاده بود

خشتی اندر زیر سر بنهاده بود

مور بخشی از تنش را خورده بود

جوع هم از او طراوت برده بود

گفت عیسی این ولی باشد خدا؟

گفت آری او بود از اولیا

در جهان یک دم ز من غافل نشد

هرگز از یادم دمی کاهل نشد

همنشینش هستم ای عیسی بدان

هر که ذاکر باشدم اندر جهان

جسم او بینی چنین واریخته

روح او بر عرش ما آویخته

پس قسم بر عزّت و بر کبریا

حشر او باشد ز طیف انبیا

لیک پرسم از نفس هایش که هست

خشت و لُنگش از کجا آورده است

چون که مرگ آمد ازو بگرفت کام

گرسنه بود و تهی بطن از طعام

با ولی گر این چنین باشد حساب

پس بدان احوال خصم بد حساب

(دکتر حسین صفره- صفا)

23 رمضان المبارک 1434