سلام.روز بخير.ممنون که جوابمو داديد
واسه دخترکه يه خونواده ي کاملا معتقد داره واين جور چيزا واسشون عيبه غير قابل تحمله.بعدشم اون اقا خودش هرکاري ميخواد ميکنه بعد زنشو حبس کرده تو خونه هيچ ازادي به دختر نداده حتي بهش گفته حق استفاده از موبايل و اينترنتو غيره نداشته باشه تازه قطع با دنياي بيرون که دختر بخواد از اين موضوع احساس خوشايندي داشته باشه.اصلا چطورميشه يه خانوم با مردي ازدواج کنه که ظاهرا با کسي نبوده اما حالا اون اقا پسرهردم با يکيه بعد بشه باهاش کنار اومد شما خودتونو جاي اون دختر بذارين.اگر شما اينجوري بودين عکس العمل همسرتون چي بود.باهاتون ميساخت ومي سوخت؟؟؟ درسته تو زندگي حق با اقايونه اماعادلانه نيست که دختربخواد اين همه سختي بکشه.گاهي اوقات به اين دين اسلاممون شک ميکنم.ادما ديگه خودشون خودشونو نمي شناسن. بعدميگن مسلمونيم.
اون دختر چه جوري از حق و زندگيش دفاع کنه ؟با يه ادم هرزه که هر دم دنبال يکيه ؟بعد انکار ميکنه چيزي که دختر با چشم خودش ديده ميگه بيا ثابت کن. پررويي هم حد وحسابي داره. واقعا چه جوري بهم بگيد.دختر داستان نمي خواد بدترين راه و انتخاب کنه ميخواد عاقلانه ترين تصميمو بگيره.امامونده چون هرچي فکرميکنه ادامه زندگي انتخاب شايسته اي نيست.ممنون ميشم کمکم کنيد.